.
اطلاعات کاربری
درباره ما
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

من به مکتب آمدم با شاعران همدم شدم

در مسیر شعر من افتادم و

کس ندید افتادگیم

آمدم در جمع ایشان تاکمی صحبت کنم

سالهاست من در مسیر کاتبی افتادم و

کس ندید افتادگیم

دوستان در انجمن کاری ،کارستان می کنند

من به ایشان در مسیر بس گران افتادم و

کس ندید افتادگیم

بهر این فرصت که بر من داده شد

بارها از بهر سجده بر زمین افتادم و

کس ندید افتادگیم

یک خدایی هست ، بهر مشکلات حامی من

آنقدر نعمت به من داد که خاک افتادم و

کس ندید افتادگیم

او به سیبی کرد ما را امتحان

بهر بخشش بارها من زمین افتادم و

کس ندید افتادگیم

یک ندایی گفت : کیست یاری کند خون خدا

سالها من کربلا افتادم و.

کس ندید افتادگیم

یک زمانی عشق را من در خراسان دیدمی

بر زیارت راه را با صد دعا افتادم و

کس ندید افتادگیم

من به عشق یار کردم صد سفر

من برای عشق از چرخ و فلک افتادم و

کس ندید افتادگیم

چشم لیلی دیدم و غوغا شد اندر جان من

من به چشمانش به دام افتادم و

کس ندید افتادگیم

یک زمانی چون پرنده ، می پریدم آسمان

با مسیر اشتباه ، من در قفس افتادم و

کس ندید افتادگیم

چند باری بهر کارای فخور و خوب خود

بهر تشویق مدیران ، روی سن افتادم و

کس ندید افتادگیم

عشق را من پیشه کردم ، من شدم عاشق عشق

من برای عشق در ، صدها خطر افتادم و

کس ندید افتادگیم

 

 

 

حجت بقایی

18/02/1398



:: برچسب‌ها: شعر فارسی , شعر ایرانی , حجت بقایی , ادبیات ایرانی , فارسی , شاعر ایرانی , ,
:: بازدید از این مطلب : 26
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : شاگرد استاد
ت : پنج شنبه 25 بهمن 1403
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد

نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی